۱۳۸۹ آبان ۵, چهارشنبه

سید علی حق شناس: اگر یك روز پول به فدراسیون ها تزریق نشود احدی در آن ها كار نمی كند.

سید علی حق شناس:

اگر یك روز پول به فدراسیون ها تزریق نشود

احدی در آن ها كار نمی كند.



گفت و گوی اختصاصی پایگاه اینترنتی کانون تکواندوکاران با استاد سید علی حق شناس همان طور که انتظار داشتیم مورد توجه علاقه مندان قرار گرفته است. در ذیل بخش سوم این گفت و گوی جذاب را با هم پي ميگيريم.


ما در پایگاه اینترنتی کانون صفحه ای داریم به نام تاریخچه کانون تکواندوکاران که در آن به طور مستند، کارشکنی های سازمان تربیت بدنی و فدراسیون تکواندو در طول این سال ها بازگو شده است. اما این ها روی ماجرا هستند، قطعا در پس هر بخشنامه و تهدید مکتوب و ... ماجراهای زیادی نهفته بوده است، اگر مقدور است خوشحال می شویم بخشی از این کارشکنی ها که شما در عمل با آن درگیر بودید را در حد امکان برایمان بازگو کنید.

به نکته خوبی اشاره کردید. شما فکر کنید که فقط یک کدام از این نامه ها کافی بود که دودمان هر تشکل نوپایی را برای همیشه بر باد دهد. خودشان از روز اول می گفتند این ها تا دو ماه دیگر کارشان تمام است.

البته شما در مسابقات کشوری در سال 85 گفتید که بی صبرانه منتظر تحقق وعده دو ماهه این آقایان هستید.

درست است. من روزی که این کار پر رنج را شروع کردم قسم خوردم که تا آخرش بروم. تاوان های شخصی زیادی هم دادم اما پای کاری که با اعتقاد انجام دادم تا آخر می ایستم. درمورد کارشکنی ها باید بگویم فردی که به خود اجازه می دهد با سوء استفاده از مقامش در سربرگ یک ارگان که متعلق به بیت المال است به دیگران توهین کند ، مردم را تهدید نماید و آن را منتشر کند، ببینید حاضر است برای حفظ مقام و میزش تا کجا ها برود .از روز اول به طور رسمی تکواندوکاران را می ترساندند که وای به حالتان اگر با این ها کار کنید.

اما تمام استان ها سمت ما می آمدند. می گفتند با این کار هایی که کردیم مگر این ها می توانند کار کنند. اگراین ها توانستند یک مسابقه برگزار کنند. اولین گروه مربیان و داوران کانون را که آموزش دادم هفته بعدش اولین مسابقه برگزار شد.

بخشنامه به استان ها را بعد از اين مسابقه زدند؟

بخشنامه ای را یک سال قبلش صادر کرده بودند.اما وقتی دیدند با تشکیلات جدی طرف هستند، پس ازبرگزاري اولين مسابقه، پيرو بخشنامه اول، اقدام به صدور بخشنامه های دیگر كردند. از این جا بود که درگیری و پاپیچ شدن آن ها به ما شکل جدی و سازمان یافته تری به خود گرفت.

به طور دقیق چه کار می کردند؟

به شدت روی مسابقه برگزارکردن حساس بودند. به عنوان مثال ما سالن را به طور قانونی اجاره می کردیم و بهایش را پیشتر می پرداختیم. اما با رابطه سعی می کردند سالن را از دست ما در بیا ورند.

دومین دوره مسابقات بود. سالن حیدر نیا را گرفته بودیم.

دو دست شیاب چانگ لازم داشتیم. یکی را باید از تهران جوان می آوردیم و دیگری را از باشگاهی در لویزان. ساعت 5 عصر که یکسری وسایل را بردیم حیدر نیا، مسئول سالن گفت اگر تا ساعت 8 وسایلتان را کامل نیاورید، سالن را به فرد دیگری اجاره می دهیم و ... گفتم دارند کارشکنی می کنند. اول رفتیم لویزان، وسط راه وانتمان خراب شد. خلاصه ساعت 12 شب رسیدیم حیدر نیا. در را باز نکردند. به بچه ها گفتم تشک ها را خالی کنید جلوی در. بعد رفتم تهران جوان، دیدم کسی نیست. رفتم در خانه آقا محمود(مشهدی رجب) کلید دستش بود و پیغام داده بود که من خانه ام.طرفای ساعت 1:30 بود که با ایشان دو نفری تشک ها را بار وانت كرديم و من رفتم حیدر نیا. ايستاديم تا صبح شد . مسئول سالن که حسابی او را ساخته بودند باز هم ممانعت می کرد. خلاصه کارشان را بی اثر کردیم و مسابقه را برگزار کردیم.

شنیدیم اولین دوره تاپ تکواندو هم خیلی فشار آوردند.

برای تاپ تکواندو که سنگ تمام گذاشتند. از دو هفته قبل از مسابقه، قراردادمان را با سالن مربوطه محکم بسته بودیم. پنج شنبه شب یعنی شب پیش از مسابقه من رفتم رینگ را از یکی از باشگاه های شرق تهران با یک خاور آوردم. ساعت 6 یا 7 غروب بود، نزدیک سالن که شدم از چهره بچه ها فهمیدم که خبری شده است. حفاظت مجموعه می گفت به ما دستوری ابلاغ نشده و با ما هماهنگ نشده است. فردا هم ،سالن در اختیار فوتسالی ها است. خلاصه مسئول اصلی را نیمه شب دم در خانه اش ملاقات کردم و موضوع حل شد. ساعت 3 بامداد بود که وارد سالن شدیم. داشتیم رینگ را می بستیم که دیدیم پیچ های رینگ را خاور برده است. بلافاصله دو تا از بچه ها را سراغ یکی از دوستان تراش کارم فرستادم و در کارگاه او پیچ رینگ را ساختیم.

الان که شما این ها را تعریف می کنید نفس من می گیرد. بالاخره مسابقه برگزار شد.

معلوم است که برگزارشد. اتفاقاً بسیار عالی و با کیفیت. براي اولين بار در ايران هوگو را در مسابقات رينگي برداشتم و فايتر ها در رينگ و در سبكي كاملا آزاد بدون هوگو و با لباس رسمي تاپ (تاپ تكواندو) مبارزه كردند.خودم از اولین فایت تا آخرین فینال پای رینگ بودم. فینال ها هم با روش نورپردازی جدید که تازه دو سه سالی است در ایران باب گرديده ، برگزار کردیم.

آيا باز هم جلوي كا را مي گرفتند؟

اين تازه اول كار بود. آن ها مي زدند و ما كار خود را مي كرديم. بعد از چند مسابقه، دو تا سه سالن را همزمان اجاره می کردیم. در همان سال اول 11 دوره مسابقه برگزار كرديم، براي اولين بار در ايران دو مدرسه تكواندو تاسيس و به بهره برداری رساندیم . بهترين داوران و مربيانمان را در همين سال ساختم. يادم است يكي از نشريات طرف دار آقايان تيتر زده بود كه كانون تكواندو كاران زمان را هم جواب كرد.

شما در واقع از همان اول طوري مجموعه را پي ريزي كرديد كه هيچ نياز مالي و فني به جايي نداشته باشيد.

اول كار مي گفتند اين ها فني نيستند، علمي نيستند. من هم گفتم آقايان فني! لطفا سوابق فني و تحصيليتان را رو كنيد تا ما هم بدانيم. يك داور و مربي از فدراسيون در مجموعه مانبود. همين استاد شما آن زمان بيست سالش بود كه مربي و داور شد.برخي قديمي ترها مي گفتند، اين ها جوانند چرا به اين ها پا مي دهيد و قضاوت هاي سخت را به آنان مي دهي و ...بعدا فلان مي شوند.اما همين نوجوان ها حالا از بهترين های ما هستند.

البته شما با انتشار سوابقتان خيلي چيزها را ثابت كرديد؟

من خود راضی به انتشار سوابق نبودم.

چرا؟ فكر نمي كنيد با آن همه ترور شخصيتي كه براي شما انجام مي دادند، اين كار تو دهني محكمي به آن ها بود؟

مسأله همين بود. آن ها چون در ميدان نتوانستند مردانه مبارزه كنند،شروع كردند به تخريب شخصيتي. هر چه مي خواستند راجع به من مي گفتند و پخش می کردند و همه چيز را وارونه جلوه مي دادند. من حتي اول كار كانون در جلسه هيأت مديره گفتم مصاحبه ها را فرد ديگري انجام دهد. زمان مربي گري و بازيكني به اندازه خودم و به قدر كافي در جرايد بودم و به اين چيز ها دلبستگي نداشتم. يكي از اعضا را پيشنهاد دادم. برخي به شدت مخالفت كردند. گفتم اين هم يكي از دستورات جلسه است و بايد راي گيري شود. همه به جز خودم و نفر پيشنهادي ام به مصاحبه كردن من با رسانه ها راي دادند.

اين زمان ابتداي كار كانون بود؟

بله سال 80 بود. چون كار را تازه شروع كرده بوديم ،خبرگزاري ها و روزنامه ها شروع كردند به تماس گرفتن و مصاحبه كردن تا ببيند جريان چيست.آن زمان براي خيلي از مردم واژه غير دولتي مترادف بود با غير قانوني. مرتب بايد توضيح مي داديم. بعد شنيدم كه در جزء يكي از حرف هايي كه برايم ساخته اند اين است كه عاشق شهرتم. راجع به انتشار سوابق نيز باز اعضاي شوراي مركزي اصرار كردند كه اين كار لازم است و باید صورت بگيرد. اما زير بار نرفتم. تا اين كه يك روز شاگردانم از يكي از استان هاي شمالي آمدند دفتر و گفتند استاد فدراسيوني ها و ديگران جاي خود. اين آقايي كه يك روز در باشگاه سرباز كلي از او تعريف و تمجيد كردي، آمد شمال و با تمسخر گفت: فلاني كه دان چهارش را من براي او بستم و ....

چند سال پيش از آن نيز اين آدم با معرفت كه خيلي ها فكر مي كنند مربي من بوده است، از اين حرف ها ي گنده تر از دهنش راجع به من زده بود. آن سال ها وقتي به او گفتم ، به كلي انكار كرد و قسم خورد كه چيزي نگفته و گفت كه مي خواهند بين ما را خراب كنند. وقتي بچه ها اين راگفتند گوشي تلفن را برداشتم و بعد از يكي دو سال به او زنگ زدم. اول مرا نشناخت، گفتم من هماني هستم كه دان چهارش را بستي. گفتم تو خجالت نمي كشي مرد حسابي... از اين جا بود كه فهميدم شب و روز كاركردن ما، چه خار چشمي شده است .خلاصه گفتم سوابق را منتشر كنيد.

من آن پوستر شما که برای دومین دوره تاپ تکواندو قهرمانی کشور چاپ شد و سوابقتان در آن درج گردید را نقطه عطفی در فعالیت های کانون و تاپ تکواندو می دانم.

بله حاسدان همه جمع شده بودند كه مجموعه مارا كه با عشق كار مي كرد زمين بزنند. اما عزت و ذلت دست كس ديگري است .خدا را گواه مي گيرم كه از روز اول اين مجموعه تا كنون از چهار تا صد برابر هزينه اي كه درآمد داشتيم را خرج کرده ایم. فدراسيون با آن همه امكانات از سال 80 كه ما شروع كرديم تا كنون از تكواندوكاران براي مسابقات كشوري از 5 هزار تا 20 هزار تومان وروديه مي گيرد. اما ما كه براي گرفتن يك سالن هزار مشكل داريم و حتي براي صندلي داورانمان هم پول مي دهيم از 500 تومان تا 6 هزار تومان وروديه گرفته ايم و سرويس دهي كه انجام داديم با آن ها قابل قياس نيست.باور كنيد اگر يك روز پول در اين فدراسيون ها تزريق نشود احدي در آن ها كار نمي كند. يعني عرضه اش را هم ندارند. من افتخار مي كنم پشت ميزي نشسته ام كه با دست و دست رنج خودم آن را خريده ام.


ادامه دارد...

بر گرفته از پایگاه اینتر نتی انجمن صنفی کانون تکواندوکاران ایران

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر